on your horizon

a strangely isolated place

on your horizon

a strangely isolated place

19. portrayal of degeneration

توی رؤیام مست و پاتیل با آهنگ‌های joy division مراسم epilepsy dance راه انداختم و در نهایت زار زار گریه کردم...

oh Weiwei! dearest  Weiwei!

who cares?

who cares what is my story?

who cares what is your story?

who cares?

...and maybe that's a good thing.

who cares?

17. مرا یادت هست؟

الان وقتیه که آرزوی فراموش شدن دارم...فراموش شدن...فراموش کردن.

16

این روزها درد تنها چیزیه که واقعی به نظر می‌رسه.

14

موقعیت سخت و دردناکیه که حتی اشکی هم برای ریختن نداشته باشی.

آسمان

آ.س.م.ا.ن

آ..س..م..ا..ن

آ...س...م...ا...ن

آ....س....م....ا....ن

آ.....س.....م.....ا.....ن

م............ر............گ

م...........ر...........گ

م..........ر..........گ

م.........ر.........گ

م........ر........گ

م.......ر.......گ

م......ر......گ

م.....ر.....گ

م....ر....گ

م...ر...گ

م..ر..گ

م.ر.گ

مرگ

12

هیچ باقی نمونده جز استیصال و درموندگی...هیچ کاری از دستم بر نمی‌آد. حتی دیگه اشکی هم برام نمونده.تصاویر، نصاویر، تصاویر...سلاخی...فقط و فقط سلاخی از درون...و هیچ‌کس هم درک نخواهد کرد و انتظاری هم برای درک وجود نداره...

11

restless seas will murder me tonight

as you appease effortlessly

the open mouths of hungry thieves

there'll be no silent empathy inside

no colour or shades of hope